loading...
بلوچستان دانلود
خلیل رئیسی بازدید : 57 چهارشنبه 21 فروردین 1392 نظرات (0)

سرزميني كه اكنون بلوچستان نام دارد، به اسم «مكا» «مكه» مشهور بوده كه يوناني‌ها آن را «گدروزيا» ناميده اند. در زمان قديم در سرزمين بلوچستان باتلاق بسيار وجود داشت و «اراينا» يا «ايرينا» در زبان سانسكريت به معني باتلاق است و برخي معتقدند از تركيب اين كلمه با كلمه «مكا» كلمه‌اي پديد آمد كه به مرور زمان به «مكران» تبديل شد. كلمه بلوچستان نيز از زماني به اين سرزمين اطلاق شد كه بلوچ‌ها در آن سكونت كردند.

در فرهنگ معين درباره قوم بلوچ آمده است:«قومي ايراني، صحرانشين و دلير ساكن بلوچستان، طوايف خارجي كمتر در آن ناحيه نفوذ كرده و ايشان در برابر بيگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان لهجه خاصي دارند كه به بلوچي معروف است در تپه‌هاي بلوچستان آثاري به دست آمده است كه تاريخ اين سرزمين را به سه هزار سال پيش از ميلاد مي‌رساند.

آنچه مسلم است، كورش هنگام لشكركشي به هند، مكران را نيز تصرف كرد. فردوسي در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است يكي از وقايع مهم بلوچستان، عبور اسكندر مقدوني از اين سرزمين در هنگام بازگشت از هندوستان است كه در جريان آن در اثر وجود ريگ‌هاي روان، بيابان‌هاي خشك و بي‌‌آب و سرسختي مردمان اين سرزمين‌، اكثر قواي خويش را از دست داد .

در زمان خلافت خليفه دوم، اين سرزمين به وسيله عرب‌ها فتح و يكي از سرداران عرب به عنوان حاكم آن منصوب شد، ولي در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌هاي مردم بلوچستان با وي، سرانجام اين سرزمين را ترك كرد در سال سي‌صد و چهار هجري قمري، سرزمين بلوچستان به وسيله ديلميان فتح گرديد.

در زمان حكومت سلجوقيان در كرمان، منطقه بلوچستان نيز توسط آنها اشغال و تابع كرمان شد بعد از حكومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ايران بود، اما حكومت مركزي تسلط كاملي بر آن نداشت.

محمدشاه قاجار ايرانشهر را تصرف كرد و پس از آن تمامي نواحي ساحلي بلوچستان به مرور زير سلطه حكومت مركزي ايران قرار گرفت .

خلیل رئیسی بازدید : 62 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)

مکران

مكران در داستان كيخسرو در شاهنامه فردوسي

در جنگ بزرگ كيخسرو سومين پادشاه كياني با افراسياب به انگيزه دادخواهي از خون سياووش, پدرش, سپاه ايران با سپاه تورانيان جنگيد.

در اين جنگ كه نتيجه اش شكست افراسياب و متواري شدن او بود كيخسرو در پي او روان شد. نخست راه چين در پيش گرفت و كسي نزد خاقان چين فرستاد كه وي سر به اطاعت خم كرد. و كسي نيز نزد شاه مكران فرستاد. كه"دل شاه مكران دگرگونه ديد" شاه مكران در جواب كيخسرو گفت:

زمانه همه زير تخت منست

جهان روشن از فر بخت منست

چو خورشيد تابان شود بر سپهر

نخستين بر اين بوم تابد به مهر

همم دانش و گنج آباد هست

بزرگي و مردي و نيروي دست

اگر از ما راه بخواهي به تو راه خواهيم داد.

ور ايدونك با لشكر آيي به شهر برين پادشاهي ترا نيست بهر

كيخسرو پس از اين شنيدن اين سخنان به سوي ختن رفت و سه ماهي در آنجا ماند و پس از آن به سوي مكران بازگشت. فرستاده اي نزد شاه مكران فرستاد و از او توشه راه سپاه را خواست و تهديد كرد كه اگر اطاعت نكند لشكريانش مكران را ويران خواهند نمود.

همه شهر مكران تو ويران كني چو بر كينه آهنگ شيران كني

و اما از آن طرف شاه مكران

پراكنده لشكر همه گرد كرد بياراست بر دشت جاي نبرد

فردوسي سپاه مكرانيان را چنين توصيف مي كند:

زمين كوه تا كوه لشكر گرفت

همه تيز و مكران سپه بر گرفت

بياورد پيلان جنگي دويست

تو گفتي كه اندر زمين جاي نيست

از آواز اسپان و جوش سپاه

همي ماه بر چرخ گم كرد راه

تو گفتي بر آمد زمين بآسمان

دگر گشت خورشيد اندر نهان

سپاه ايران نيز با درفش كاوياني به جنگ رفت. و در همان اوان جنگ شاه مكران كشته شد.

به قلب اندرون شاه مكران بخست وز آن خستگي جان او هم برست

كسي از سپاه ايران به كيخسرو گفت كه سر شاه مكران را ببريم. اما كيخسرو پاسخ داد :

سر شهرياران نبرد ز تن مگر نيز از تخمه اهرمن

سپس شاه مكران با احترام به آيين ايرانيان به گور سپرده شد. فردوسي سپس مي گويد كه لشكر كيخسرو از غنائم جنگ با مكران توانگر شدند:

بزرگان ايران توانگر شدند بسي نيز با تخت و افسر شدند

كه خود نشاني است از وجود نعمت فراوان در مكران . چون خشم شاه آرام شد دستور داد كه سپاه برگردد.

بفرمود تا اشكش تيز هوش بيارامد از غارت و جنگ و جوش

اين ابيات نشان مي دهند كه اولا ساكنين مكران قبل از اين حمله غير آريايي بوده اند و ثانيا لشكر پيروز در جنگ لشكر اشكش بوده كه متشكل از اقوام آريايي كوچ و بلوچ بوده است. مكرانيان پس از اين واقعه دسته دسته به نزد شاه آمدند :

كه ما بي گناهيم و بي چاره ايم هميشه به رنج ستمكاره ايم

شاه دستور قطعي داد كه از تاراج مكران دست بر دارند. كيخسرو يكسال در مكران بماند كه با وجود لشكر زياد او نشاني از آباداني منطقه است.كيخسرو از آن پس به ايران بازگشت اما اشكش و سپاهيان بلوچش را در مكران باقي گذاشت. اين مي تواند اولين سكونت قوم بلوچ در اين منطقه باشد. در ضمن فردوسي اشاره اي به فرق زبان نمكراني با زبان پارسي دارد آنجا كه مي گويد:

همه شهرها ديد بر سان چين زبانها به كردار مكران زمين

داستان فوق گرچه از شاهنامه فردوسي نقل شده است اما تابلويي زيبا از تاريخ كهن بلوچستان ومكران است. از رونق شهر تيز(طيس) در عهد باستان مي گويد.و از آباداني مكران زمين........

 

خلیل رئیسی بازدید : 45 سه شنبه 29 اسفند 1391 نظرات (0)

بلوچستان (بلوچستان ایران، بلوچستان افغانستان و بلوچستان پاکستان) به سرزمین های پهناوری گفته می شود که در قرن هجدهم لرد کرزن انگلیسی مرز آن را چنین تعریف می کند:

«منطقه ای بین هلمند(هیرمند) و دریای عرب و بین کرمان و سند...»

تمامی این منطقه به استثنا دره ی سند در فلات ایران واقع است و با تاریخ و فرهنگ ایرانی پیوندی گسست ناپذیر دارد. در بخش شرقی، کوه ها ادامه ی رشته کوه های افغانستان شرقی است و بلندترین قله ی آن قیصر گر در سلسله جبال سلیمان است. به طرف غرب، کوه ها از میان کلات مرکزی می گذرند و به سمت بلوچستان ایران جهت تقریبا شرقی – غربی دارند و در بلوچستان این جهت شمال غربی – جنوب شرقی تا به ارتفاعات کرمان می رسند و رشته ی دیگری در جنوب خراسان و غرب سیستان و بلوچستان در خاش است.

رشته کوه های شمالی در غرب کویته واقع اند و به طرف بیابان شوراوک و دشت هلمند (هیرمند) و افغانستان امتداد دارند و از ارتفاع آن ها به تدریج کاسته می شوند. در سواحل جنوبی رشته کوه هایی وجود دارد که مشهورترین آن ها در مکران راس مالان هستند. به طور خلاصه رشته کوه ها پیرامون فلات بلوچستان را فرا گرفته اند.

بلوچستان آب و هوای متنوعی دارد. در نقاط کوهستانی تابستان ها متعدل و زمستان ها سرد است. در نواحی جلگه ای و دشت که ارتفاع آن نسبت به سطح دریا اندک است، آب و هوای گرم و در سواحل مکران، حاره ای و نیمه حاره ای است.

مهاجرت قوم بلوچ

مهاجرت بزرگ قوم بلوچ به طرف مکران در اوایل قرن پانزدهم میلادی آغاز شد. گروهی به طرف سیستان و گروهی به طرف جنوب یعنی مکران رفتند. چون عموما دامدار بودند بیشتر در دشت ها و کوه ها و مکان هایی که علوفه ی کافی برای دامهایشان وجود داشته، ساکن شدند. در مکران و بمپور مدت کوتاهی اقامت کردند و بعد عازم بلوچستان شرقی (بلوچستان پاکستان) شدند و در منطقه ی «دادرو و سیبی» ساکن شدند. جنگ های بین قبیله ای، درون قبیله ای و خشکسالی های متوالی سبب کوچ و جلای وطن اجباری بسیاری از قبایل به بلوچستان غربی، شمالی، مکران و حتی سرخس شد. بسیاری از بلوچ ها ساکن مکران مرکزی وجنوبی بر اثر حکام محلی راهی سلطنت نشین عمان، جزیره ی زنگبار و کشورهای آفریقایی شدند و به رغم سکونت طولانی در این کشورها کماکان زمان و آداب و رسوم خود را حفظ کرده اند.

برای نمونه به عده ای از بلوچ ها و سیستانی ها که پیش از انقلاب اکتبر 1917 در مرو (ماری )فعلی در ترکمنستان می زیستند، اجازه داده نشد به سرخس ایران بازگردند و هنوز آنان زبان و پوشاک بلوچی حفظ کرده اند.

شیوه ی زندگی بیابان گردی، کوچه نشینی و به طور کلی عشیره ای سبب پیدایش آداب و رسومی شد که برخی گرچه ظاهرا خشن به نظر می رسند، اما در مقاطع زمانی و شرایط اجتماعی ویژه ی خود، پسندیده و نیکو بوده اند و اجرا کنندگان آن رسوم را رعایت می کردند و به خود می بالیدند و حتی تحسین می شدند. شاعران، این ستایش ها را در قصاید بلند و موزون خود بیان می کردند. متاسفانه از آنجا که بیشتر اشعار پس از سرایش مکتوب نشده اند. امروزه از آن منظومه ها، اشعار ناقص و مختصری باقی مانده که در نقل شفاهی و سینه به سینه احتمالا مطالبی در مورد اراضی اش بودند و در دوره ی پهلوی برای پس گرفتن املاک غصب شده ی خود در مراجع قانونی ایران اقامه ی دعوی کردند. اما نتیجه ای به دست نیاوردند.

در روستاهای نرون و بیدستر منطقه ی تفتان، دربالای قلل صخره ای، چاه های عمیقی وجود دارد که به دوران پیش از اسلام باز می گردد و گفته می شود که این چاه ها که در دل صخره ها کنده شده اند، سنگ معدن استخراج می شد. در کوه های دشتیاری نیز یک حلقه چاه که در صخره حفر شده وجود دارد که حفاری ها و کاوش های دقیق باستان شناسی در بلوچستان انجام شود. قطعات بسیاری از اسرار فرهنگی و تاریخ کشف خواهد شد.

براساس حفاری های باستان شناسی ای که در بلوچستان پاکستان انجام شده و با توجه به نوع ظروف سفالین، استخوان ها، ابزار سنگی و سایر اشیای کشف شده، پروفسور استیوارت پیگوت استاد باستان شناسی ماقبل تاریخ دانشگاه ادین اسکاتلند به این نتیجه رسید ه که تمدن در دره ی سند تا مناطق همجوار یعنی: کچه، لسبیله، جهلاوان، مکران و خاران گسترده بود.

تمدن هاراپا در منطقه ی وسیعی وجود داشته است و مهمترین مراکزی که تاکنون در آن ها حفاری های باستان شناسی به عمل آمده است که عبارت است از منطقه ی ساهیوال در پنجاب، موهنجودارو در منطقه ی لارناکای سند و در شبه جزیره ی کانیاور، گالیگان در راجستان شمالی و شاهی تمپ در دره ی کیچ در منطقه ی مکران.

زبان بلوچی:

دانشمندان زبان شناس ایرانی درباره ی زبان بلوچی تحقیقات برجسته ی علمی ای انجام نداده اند. اما محققان غربی به ویژه ایران شناسان ضمن انجام تحقیقاتی در مناطق باستانی ایران، به بررسی زبان بلوچی نیز پرداخته اند. مک دانل می گوید: «شاخه ی مادی زبان اوستا پدر زبان بلوچی است. محتمل ترین نظریه بر این مبنا است که مادها پارسی نژاد بوده اند و به زبانی سخن می گفته اند که خویشاوند زبان فارسی کهن بوده است.»

نولدکه نیز همین نظر را دارد. گریسون زبان بلوچی را متعلق به شاخه ی فارسی و شعبه ی فرعی آریایی های هند و اروپایی می داند. ویلیام جکسون می گوید : «زبانی که اوستا با آن نوشته شده به شاخه زبان های هند و ایرانی و هند و ژرمانیک تعلق دارد. ای زبان با فارسی کهن کتیبه ها، بخش قدیم زبان ایرانی را تشکیل می دهند. زبان های بعدی یعنی فارسی نوین، کردی، پشتو، بلوچی و گالچه و برخی از لهجه های کوچک تر، شاخه ی کوچک تر آن را کامل می کنند.»

محمد سردار خان گیشکوری (مورخ و محقق بلوچ پاکستانی) می نویسد:

«در پایان قرن هفدهم و آغز قرن هجدهم میلادی بسیاری از محققان غربی که از میان آنان شاردن، کامفر و لوبرن مقام اول را دارند، زحمات بسیاری را برای فهمیدن و معنی کردن خطوط و تصاویر و آثار تاریخی هخامنشیان کشیدند. در اوایل قرن نوزدهم، محققان پرتلاشی مانند اوزلی، کرپورتر و زیچ پس از مطالعه ی دقیق و بررسی های بسیار به نتایجی دست یافتند که به پژوهشگران تاریخ باستان کمک های شایان توجهی نمود، کتیبه ها ی تخت جمشید و نقش رستم و معماهای کوه بیستون بسیاری از محققان را شگفت زده کرد. »

در واقع پروفسور گروتنفند در آلمان، برنوف در پاریس و در بن پروفسور لاسن و از همه مهم تر سرهنری راولیسون در ایران کوشیدند از میان علایم ابتدا الفبایی درست کنند و معماها نکته به نکته و با تجزیه و تحلیل تدریجی و مداوم حل شدند و بدین ترتیب کشفیات حیرت انگیزی در قلمرو آثار باستانی صورت گرفت.

سرزمین افسانه ها

هر گوشه از سرزمین کهن ایران ،حکایتی دیرین سال دارد ،حکایتی که ما را به سمت نخستین اسطوره ها و افسانه های اقوام ایرانی باز می برد.

می گویند: اینجا که سیستان و بلوچستانش می نامند،دستگرد گرشاسب است واو آن را بنا نهاده است. و از دریاچه هامون که همان هلمند است،سخن می گوید .اینجا زادگاه کهن سرزمین پیروان مزدیسنا بوده است و در روایات آمده است پاک دختی که در هامون تن خود رامی شوید ،موعود را اینجا می زاید و می گویند گوبد شاه از جاودانان دین مزدیسنی در اینجا به یاری سوشیانت می شتابد.

صحبت درباره ی داستان ها و افسانه های بلوچ بحث مفصلی است که در این بحث کوتاه نمی گنجد، اما به اختصار به چند نکته اشاره می کنیم.

بسیاری از داستان هایی که در بلوچستان رواج دارند، می توان گفت بازمانده ی یادگارهای دوره ی ابتدایی بشر هستند و به زمان کوچ آریایی ها به فلات ایران مربوط می شوند. مانند اعتقادات و افسانه های راجع به ماه و خورشید، صحبت کردن با جانوران، گیاهان و غیره که به تحقیق مبدأ و اصل آن ها بسیار کهن است. مثلا صحبت کردن با درخت نشان می دهد که در آن زمان نه تنها برای گیاهان روح و زندگی قائل بوده اند، بلکه آن ها را دارای هوش و ذکاوت می پنداشته اند و گمان می کرده اند که زبان آدمی را نیز می فهمند. اين در حالي است که دین زرتشت برای گیاه، هوش و ذکاوت قایل نیست ومی توان گفت این اعتقادت به قبل از زرتشت بر می گردد.

قطعا این داستان ها برای مخاطبین خاص چون روان شناسان، جامعه شناسان، مردم شناسان ،هنر پژوهان و... حائز اهمیت می باشند و هر کدام به تناسب تخصص شان تحلیل هایی انجام می دهند.

 

درباره ما
Profile Pic
سلام دوستان عزیزبه سایت خودتان خوش آومدید....لطفابرای استفاده ازتمامی مطالب سایت ودانلودفایل هادرسایت عضوشوید....همچنین نظرهم یادتون نره..... باتشکر>مدیرسایت>خلیل رئیسی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدام شهربلوچستان رابیشتردوست داری
    به نظرشمادرکدام نقطه سربازتمساح پوزه کوتاه زندگی می کند
    به نظرشما چه چیزهایی بیشتردروبلاگ بلوچستان دانلودبگذارم
    آمار سایت
  • کل مطالب : 244
  • کل نظرات : 11
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 157
  • آی پی امروز : 45
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 50
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 75
  • بازدید ماه : 176
  • بازدید سال : 2,747
  • بازدید کلی : 46,768
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ